رازهای مهندسی و شکوه امپراتوری هخامنشی | چگونه تختجمشید ۲۵۰۰ سال مقاومت کرد؟

رویداد۲۴| در حدود سال ۵۱۸ پیش از میلاد، داریوش بزرگ، پادشاهی که امپراتوری هخامنشی را به اوج قدرت رسانده بود، تصمیم به ساخت پایتختی جدید گرفت که درخور نام و آوازه پارس باشد. او دامنهی کوهی را که بعدها به کوه رحمت شهرت یافت، در دشت مرودشت برگزید؛ مکانی که نام کهن آن، «کوه مهر»، نشان از تقدس آن نزد ایرانیان باستان داشت. برخلاف پایتختهای سیاسی و اداری دیگر، داریوش در کتیبههای خود تصریح میکند که اینجا را به عنوان یک «دژ» مستحکم بنا کرده است؛ دژی برای حفظ شکوه و میراث پارس.
ساخت این بنای عظیم با آمادهسازی یک صفهی سنگی غولآسا آغاز شد. معماران هخامنشی بخشی از کوه را تراشیدند، گودالها را با سنگریزه و خاک انباشتند و دیوارهای حائل را با تختهسنگهای عظیم چندضلعی ساختند. این سنگها چنان با دقت تراشیده شده بودند که بدون استفاده از ملات و تنها با بستهای فلزی (دمچلچلهای) به یکدیگر متصل میشدند و دیواری یکپارچه را تشکیل میدادند. این صفه که حدود ۱۲ متر از سطح دشت ارتفاع داشت، به یک سیستم پیچیده و هوشمند آبرسانی و فاضلاب مجهز بود. کانالهایی در دل سنگ کنده شده بود تا آب آشامیدنی را از چشمههای دوردست به مجموعه برساند و همزمان، آب باران را از طریق مجاری عمودی و زیرزمینی به خندقی در شرق صفه هدایت کند تا از هرگونه آبگرفتگی جلوگیری شود. این سیستم مهندسی چنان دقیق طراحی شده که بخشهایی از آن هنوز هم پس از ۲۵۰۰ سال کار میکند.
گرداگرد صفه را دیوارهای بلند و برجهای مستحکم در آغوش گرفته بودند. این استحکامات که عمدتاً از خشت ساخته شده بودند، تا بالای «کوه شاهی» امتداد داشتند و امنیت کامل پایتخت تشریفاتی را تضمین میکردند. دیودوروس سیسیلی، مورخ یونانی، از این دژ به عنوان ثروتمندترین شهر زیر آفتاب یاد میکند که توسط سه دیوار عظیم محافظت میشد؛ دیوارهایی که ارتفاع بیرونیترین آنها به ۲۷ متر میرسید و دروازههایی با درهای برنزی و گاوهای عظیم برنزی در کنارشان داشت.
ورود به جهان هخامنشی: پلکان بزرگ و دروازه ملل
هرچند ورودی اولیه تختجمشید در جبهه جنوبی قرار داشت، اما با گسترش مجموعه، ورودی اصلی و باشکوهتر در گوشه شمال غربی ساخته شد. این ورودی، یک پلکان دوطرفه معکوس است که آن را «کاملترین پلکانی که تاکنون ساخته شده» توصیف کردهاند. این پلکان با بلوکهای سنگی عظیم و نامنظم ساخته شده و هر یک از ۱۱۱ پلهی آن ارتفاعی بسیار کم (حدود ۱۰ سانتیمتر) و عرضی زیاد دارد. این طراحی هوشمندانه نه برای عبور اسبها، بلکه برای آن بود که هیئتهای نمایندگی و مهمانان سلطنتی، که بسیاری از آنها سالخورده بودند، بتوانند به آرامی، باوقار و بدون احساس خستگی از آن بالا روند و شکوه ورود خود را حفظ کنند.
بیشتر بخوانید: چهره دوگانه هخامنشیان؛ بهشت و جهنم در یک امپراتوری | چگونه رویا و وحشت در هم تنیده شد؟
این پلکان به بنایی شکوهمند منتهی میشود: «دروازه ملل». این تالار مربعیشکل با چهار ستون عظیم به ارتفاع بیش از ۱۶ متر، در حقیقت اتاق انتظار امپراتوری بود. دیوارهای خشتی آن با کاشیهای لعابدار رنگارنگ با طرحهای نخل و گلهای رز تزئین شده بود و نیمکتهای سنگی در امتداد دیوارها، محلی برای استراحت نمایندگان ملل مختلف فراهم میکرد.
دو گاو بالدار غولپیکر با سر انسان، همچون نگهبانانی اساطیری، در دو سوی ورودی غربی و شرقی دروازه ایستادهاند. این موجودات که نمادی از قدرت و خرد بودند، با جزئیاتی خیرهکننده تراشیده شدهاند و برخلاف نمونههای آشوری، چهار پا دارند و حالتی از حرکت در پاهای عقب آنها دیده میشود. بر بالای این دروازه، کتیبهای سهزبانه (فارسی باستان، ایلامی و بابلی) از خشایارشا، جانشین داریوش، حک شده است: «به خواست اهورامزدا، من این دروازه همه ملتها را ساختم. کارهای زیبای بسیار دیگری در این پارسه انجام شد، که من و پدرم ساختیم. هر آنچه ساخته شده و زیبا به نظر میرسد، همه را به خواست اهورامزدا ساختیم.»
قلب تپنده امپراتوری: کاخ آپادانا
پس از عبور از دروازه ملل، مهمانان وارد حیاط وسیع کاخ آپادانا میشدند؛ بزرگترین، بلندترین و باشکوهترین کاخ تختجمشید. آپادانا، یا تالار بار عام، بر سکویی به ارتفاع سه متر بنا شده بود و جنگلی از ۷۲ ستون به ارتفاع نزدیک به ۲۰ متر سقف آن را بر دوش میکشید. از این ستونهای سر به فلک کشیده، امروز تنها ۱۳ عدد استوار باقی ماندهاند. تالار مرکزی این کاخ با ابعاد ۶۰ در ۶۰ متر، گنجایش پذیرایی از ۱۰۰۰۰ مهمان را داشت و از طریق سه ایوان ستوندار در شمال، شرق و غرب، نور و هوای کافی دریافت میکرد.
اما آنچه آپادانا را در تاریخ هنر جهان منحصربهفرد میکند، نقوش برجستهی پلکانهای شمالی و شرقی آن است. این دو پلکان، که به صورت قرینه تزئین شدهاند، سندی بیبدیل از ساختار اجتماعی، نظامی و جغرافیای سیاسی امپراتوری هخامنشی هستند. این نقوش، همچون یک فیلم مستند سنگی، مراسمی بزرگ را به تصویر میکشند.
در یک بخش، سه ردیف از سربازان نخبهی پارسی و مادی، صاحبمنصبان و بزرگان دربار در حال حرکت به سوی تالار هستند. سربازان «گارد جاویدان» با لباسهای فاخر، گوشواره و دستبند، در صفوفی منظم ایستادهاند. بزرگان دربار، با لباسهای پارسی (جامه بلند و چیندار) و مادی (کت و شلوار)، در حالتی دوستانه و غیررسمی حجاری شدهاند؛ برخی گل در دست دارند، برخی دست بر شانه همراه خود گذاشتهاند و برخی دست یکدیگر را گرفتهاند. این تصاویر، تصویری زنده و انسانی از اشراف قدرتمندترین امپراتوری جهان ارائه میدهد.
بیشتر بخوانید: ویدئویی دیدهنشده از زیر سازه عظیم تخت جمشید
بخش دیگر پلکان، نمایشی خیرهکننده از وحدت در عین کثرت است. بیست و سه هیئت نمایندگی از ملل تابعه، هر یک با لباسهای ملی و هدایایی منحصربهفرد، توسط یک راهنمای پارسی یا مادی به حضور شاه هدایت میشوند. این صفوف طولانی، تصویری دقیق از گستره امپراتوری از هند تا لیبی و از آسیای میانه تا حبشه را به نمایش میگذارد: مادها با کاسه، خنجر و اسب، ایلامیها با کمان و یک شیر ماده به همراه تولههایش، بابلیها با کاسههای کمعمق و یک گاو کوهاندار، لیدیهایها با گلدان و ارابهای دو اسبه، سکاها با اسب، دستبند و تبرهای جنگی. حبشیها با عاج فیل و یک زرافه گردنکوتاه (اوکاپی)، عربها با پارچههای تا شده و یک شتر یککوهانه.
بیشتر بخوانید: داریوش سوم، آخرین شاه هخامنشی که شاهد فروپاشی یکی از بزرگترین تمدنهای تاریخ شد!
این نقوش برجسته تاکیدی بر سیاست تسامح و احترام هخامنشیان به فرهنگهای گوناگون است. هر ملت با هویت خود به رسمیت شناخته شده و در ساختار امپراتوری جایگاهی دارد. در مرکز این پلکانها، نماد «فره ایزدی» (حلقهی بالدار) در حال پرواز است و در پایین، نقش تکرارشوندهی «شیر گاو شکن» به چشم میخورد که نمادی از غلبهی بهار بر زمستان و آغاز سال نو (نوروز) یا نمادی نجومی از غلبه خورشید (برج اسد) بر ماه (برج ثور) دانسته شده است.
کاخهای خصوصی و اسرار سلطنتی
در کنار بناهای تشریفاتی، تختجمشید مجموعهای از کاخهای مسکونی و بناهای اداری را نیز در خود جای داده بود. قدیمیترین کاخ مجموعه، تچرا یا کاخ اختصاصی داریوش است. این کاخ کوچک و دلنشین، با سنگهای خاکستری تیره که سطحی صیقلی و آینهمانند دارند، ساخته شده است. نقوش درگاههای آن، داریوش را با تاج کنگرهدار و جامهای فاخر، در حال ورود و خروج از تالار نشان میدهد. در این نقوش، جزئیاتی مانند گوشوارهها، دستبندها و تزئینات ریش با فلزات گرانبها و سنگهای قیمتی کار شده بود که همگی پیش از به آتش کشیدن کاخ، توسط غارتگران کنده شدهاند. کتیبههای متعددی از دورههای بعدی، از جمله کتیبهای از شاپور سکانشاه (شاهزاده ساسانی) و عضدالدوله دیلمی، بر دیوارهای این کاخ حک شده که نشان میدهد این مکان تا قرنها بعد نیز مورد احترام و بازدید بوده است.
کاخ هدیش، اقامتگاه خصوصی خشایارشا، دو برابر کاخ تچرا وسعت داشت و بر بلندترین نقطه صفه ساخته شده بود و چشماندازی بینظیر به دشت مقابل داشت. این کاخ در آتشسوزی اسکندر به شدت آسیب دید، زیرا سنگهای آن شکنندهتر بودند. نقوش آن خشایارشا را با تاجی استوانهای و ساده به تصویر میکشد.
در مرکز صفه، کاخ کوچک، اما پرآذینی به نام تریپیلون یا «کاخ مرکزی» قرار دارد. این بنا به دلیل داشتن سه ورودی چنین نام گرفته و احتمالاً تالار شورا یا محل ملاقات شاه با بزرگان بوده است. نقوش درگاه شرقی آن صحنهای منحصربهفرد را نشان میدهد: شاه و ولیعهدش بر تختی نشستهاند که توسط نمایندگان ۲۸ ملت تابعه بر دوش حمل میشود. این تصویر، نمادی قدرتمند از اتکای پادشاهی به حمایت تمام اقوام امپراتوری است.
خزانهداری، حرمسرا و تالار صد ستون
در گوشه جنوب شرقی صفه، خزانهداری عظیم هخامنشی قرار داشت؛ مجموعهای از تالارها و اتاقهای تو در تو که با دیواری ضخیم محافظت میشد. اینجا محل نگهداری ثروت افسانهای امپراتوری بود. مورخان یونانی نوشتهاند که اسکندر برای حمل گنجینههای طلا و نقره این خزانه، به هزاران قاطر و شتر نیاز پیدا کرد. در جریان کاوشهای این بخش، دو نقش برجسته مهم کشف شد که صحنه بارعام را نشان میدهد. این نقوش که به «نقوش خزانه» معروفاند، ابتدا در پلکان آپادانا نصب شده بودند، اما بعدها توسط اردشیر اول از آنجا برداشته و در خزانه پنهان شدند. این جابجایی احتمالاً دلایل سیاسی داشته و به حذف نام برادر بزرگترش، ولیعهد داریوش، از صحنه تاریخ مرتبط بوده است.
در غرب خزانه، مجموعهای از واحدهای مسکونی مشابه قرار دارد که به عنوان حرمسرای خشایارشا شناخته میشود. این بنا با دیواری بلند محصور شده بود و ورودی کوچکی داشت که حریم خصوصی آن را تضمین میکرد. بخش اصلی این مجموعه امروز بازسازی شده و به عنوان موزه تختجمشید مورد استفاده قرار میگیرد.
تخت جمشید: حریم پاسارگاد ثابت میماند | حفر چاه ممنوع شد
دومین کاخ بزرگ تختجمشید، تالار صد ستون است. این تالار عظیم که ساخت آن در زمان خشایارشا آغاز و توسط پسرش اردشیر اول به پایان رسید، یک تالار مربعی با ۱۰۰ ستون سنگی بود. درگاههای آن با صحنههای بارعام اردشیر اول و نقوش نبرد قهرمانان سلطنتی با موجودات افسانهای تزئین شدهاند. این تالار احتمالاً برای پذیرایی از فرماندهان نظامی و بزرگان ارتش به کار میرفته است.
هنر امپراتوری: تلفیقی از بهترینها
معماری و هنر تختجمشید یک سبک ترکیبی و جهانی است که از آن به عنوان «هنر هخامنشی» یاد میشود. این هنر، عصارهی بهترین سنتهای هنری ملل تابعه بود که تحت یک بینش واحد و منسجم ایرانی به کمال رسید. طراحی کلی کاخها، یعنی تالارهای ستوندار، ریشه در معماری ایرانی و مادی دارد، اما جزئیات از هنر ملل دیگر الهام گرفته شده است: سرستونهای گاو دو سر از هنر آشوری، تزئینات لبه بام از هنر مصری، تکنیکهای سنگتراشی و بستهای فلزی از هنر ایونیایی و لیدیایی، نقوش بارعام و حملکنندگان تخت از هنر آشوری و بابلی.
هنرمندان و صنعتگرانی از سراسر امپراتوری در ساخت این مجموعه مشارکت داشتند و نام خود را به صورت «علامتهای سنگتراشان» بر روی سنگها به جا گذاشتهاند. این همکاری بینالمللی، تحت مدیریت و طراحی مهندسان پارسی، به خلق شاهکاری انجامید که در هماهنگی، شکوه و ظرافت اجرا بیهمتاست. تمام نقوش برجسته و دیوارها در اصل با رنگهای زنده و درخشانی، چون آبی لاجوردی، قرمز، سبز و زرد رنگآمیزی شده و با تزئینات طلا و فلزات گرانبها تکمیل میشدند، که امروز تنها آثاری از آن رنگها باقی مانده است.
پایان یک رؤیا: آتش اسکندر
در سال ۳۳۰ پیش از میلاد، اسکندر مقدونی پس از شکست داریوش سوم، وارد پارس شد. او شهر را غارت کرد و سپس در اقدامی که هنوز انگیزه آن محل بحث است، کاخهای تختجمشید را به آتش کشید. برخی مورخان این کار را انتقامی برای به آتش کشیدن آتن توسط خشایارشا میدانند و برخی دیگر آن را یک اقدام سیاسی حسابشده برای از بین بردن مهمترین نماد هویت و مقاومت ایرانیان تلقی میکنند. آتشسوزی چنان گسترده بود که حرارت آن رنگ و بافت سنگها را تغییر داد و سقفهای ساخته شده از چوب گرانبهای سدر لبنان را به خاکستر تبدیل کرد.
با این حال، تختجمشید هرگز به طور کامل از حافظه تاریخ پاک نشد. ایرانیان پس از هخامنشیان، آن را با پادشاه اساطیری خود، جمشید، پیوند دادند و «تخت جمشید» نامیدند. خرابههای آن الهامبخش ساسانیان شد و در هنر و معماری دوران اسلامی و معاصر ایران نیز تأثیر خود را بر جای گذاشت.
امروز، ستونهای برافراشته و دیوارهای منقوش تختجمشید، گرچه خاموش و زخمی از گذر زمان، همچنان داستان امپراتوریای را روایت میکنند که رؤیای اتحاد ملتها را در سر داشت؛ امپراتوریای که پایتخت تشریفاتیاش نه یک دژ نظامی، بلکه کتابی سنگی بود که بر هر صفحه آن، فصلی از تاریخ، هنر و انسانیت حک شده است.


قبر خشایارشاه در مقبره پادشاهان (که 1000 کیلومتر دورتر از شیراز است) به نام 4 دوران قرار داره که 800 متر زیر زمینه و جسد او مومیایی شده داخل تابوت که با سمغ خاصی پرشده (این شیوه مومیایی کردن در ایران بود) تا مانع ورود هوا وسالم ماندن جسد به مدت هزاران سال میشد
